پوتین سبز اورست: داستان تلخ مشهورترین جسد کوه

ساخت وبلاگ

یک کوهنورد آن بالاست که گویی در حال چرت زدن است، او به پهلو دراز کشیده و در زیر سایه یک صخره معلق قرار دارد. کاپشن کوهنوردی قرمزش را دور صورت کشیده است تا آنرا از دید پنهان کند و دستانش را دور تنه اش حلقه کرده تا باد و سرمای گزنده را تحمل نماید. پاهای وی در مسیر قرار داد. جایی که گاها کوهنوردان مجبور می شوند از روی کفش های سبزش رد شوند.

نام این کوهنورد تسوانگ پالجور است، اما بیشتر کسانی که با او برخورد کرده اند وی را به نام کفش سبزه یا پوتین سبزه می شناسند. جسد وی چیزی حدود بیست سال در جای خود قرار داشت و به عنوان علامت مسیر شناخته می شد. هر چند کوهنوردان زیادی در اورست جان خود را از دست داده اند اما شاید پوتین سبزه مشهورترین آنها بود.

صاحب کفش که بود؟

پالجور که یک فرزند آرام از لاداخ هند با پنج خواهر و برادر بود، در دهکده به خاطر رفتار مودبانه و دلسوزانه اش شناخته شده بود. او قلبی بزرگ و مهربانی طبیعی داشت. اگرچه پالجور خوش قیافه بود، حتی در دوران نوجوانی هرگز دوست دختری نداشت – او خیلی خجالتی بود. او یک بار به برادرش گفت که بیشتر علاقه مند است زندگی خود را وقف چیزی بزرگتر از خودش کند تا ازدواج.

بدون شک پالجور به عنوان پسر ارشد، برای تأمین مخارج خانواده‌اش که برای تأمین مخارج زندگی در مزرعه‌ی ساده‌شان تلاش می‌کردند، تحت فشار بود. بنابراین پس از اتمام کلاس دهم، مدرسه را رها کرد و برای پلیس مرزی هند و تبت (ITBP) شروع به کار کرد، که پردیس وسیع آن در نزدیکی Leh، پایتخت پر گرد و غبار لاداخ واقع شده بود. در پاسخ به خصومت‌های فزاینده چین، مردانی که در ارتفاعات توانمند بودند به مرزها منتقل شدند و پالجور نیز بخشی از آنان به شمار می رفت. خانواده هم از این کار وی حمایت کرده بودند. البته خب هدف در اینجا صعود از بلندترین کوهها نبود. آنها مامورین نظامی بودند که قرار بود از مرزها حفاظت کنند. این چیزیست که برای هندی ها ارزش مند است.

کفش سبزه اورست

به خاطر همین حرفه بود که تسوانگ پالجور به قله های زیادی سرک کشید و جوایز و گواهینامه های زیادی نیز دریافت کرد. اما داستان اورست متفاوت بود.

مادر پالجور در مصاحبه ای گفته بود که دوست نداشت فرزندش به این سفر برود اما تسوانگ فکر می کرد که این کار برای خانواده اش سود خواهد داشت.

اما برادرش نگران نبود. او عقیده داشت پالجور قوی ترین مردیست که می شناسد. از نظر این برادر کوچکتر، پالجور مانند یک سنگ محکم و استوار بود.

در کوه چه اتفاقی افتاد

در اورست، همه چیز برای پالجور و رفقایش بدون مشکل پیش می رفت. اکسپدیشن هندی به گروهی از کوهنوردان بین المللی که در کوه حضور داشتند ملحق شد.

فرمانده موهیندار سینگ که تیم را رهبری می کرد، پالجور را برای عضویت در اولین تیم تلاش قله، به همراه تسوانگ اسمانلا، دورجه موروپ و هاربهاجان سینگ انتخاب کرد. سینگ می‌گوید: «پالجور می‌خواست کارهای زیادی در زندگی‌اش انجام دهد. او دوست داشت از کوههای زیادی بالا برود.

اما بلافاصله اشتباه پشت اشتباه بود که برنامه را به خطر انداخت.

مشکلات از صبح روز ۱۰ اردیبهشت ۱۹۹۶ شروع شد، چرا که تیم به دلیل بادهای شدید و سپس خواب ماندن تاخیر کرد. آنها تا ساعت ۸ صبح از چادر خارج نشدند در حالی که برنامه آنها شروع در ساعت ۳:۳۰ صبح بود. با توجه به شروع دیرهنگام این تیم تصمیم گرفتن به جای رفتن به قله طناب ثابت های مسیر را ترمیم کند تا برای فرود ایمنی بهتری داشته باشند.

تا ساعت ۱۴:۳۰ تیم پیشرفت قابل توجهی کرده بود، اما باد دوباره شروع به تند شدن کرده بود. سینگ به تیم دستور اکید داده بود که در ساعت ۱۴:۳۰ یا حداکثر ساعت ۱۵:۰۰ برگردند. با این حال، هاربهاجان سینگ از سه مرد لاداخی بسیار عقب بود. وقتی به آنها اشاره کرد که بایستند و به کمپ برگردند، یا او را ندیدند یا به او توجهی نکردند. هاربهاجان سینگ یخ زده با تماشای حرکت آنها چاره ای نداشت جز اینکه بدون آنها به کمپ VI برود.

سرانجام در ساعت ۱۵:۰۰ بعدز ظهر صدای واکی تاکی در بیس کمپ درآمد. اسمانلا اعلام کرد که ما به قله می رویم.

سینگ غافلگیر شده بود و گفت: نه، هوای خیلی بد است.

با این حال اسمانلا قصد نداشت منصرف شود و به این نکته اشاره کرد که تا قله فقط یک ساعت فاصله دارند و هر سه در آمادگی هستند.

سینگ اصرار کرد: بیش از حد اعتماد به نفس دارید. به من گوش کن. پایین برگردید.

اما اسمانلا به اخطارها گوش نکرد و گوشی را به پالجور داد: “آقا، لطفاً اجازه دهید ما بالا برویم!” پالجور گفت، صدایش پر از غرور بود. اما در همان لحظه، رادیو قطع شد.”

ساعت ۱۷:۳۵ دقیقه اسمانلا از پشت بیسیم اعلام کرد که آنها به قله رسیده اند. حتی زمانی که سینگ بر اهمیت بازگشت در اسرع وقت تاکید کرد، او مشتاقانه منتظر پیام پیروزمندانه‌ای بود که برای اعلام پیروزی تیمش به دهلی نو ارسال می‌کرد.

جشن‌ها هم در خانه و هم در اردو بلافاصله برگزار شد. این مردان به تازگی برای کشور خود رکورد زده بودند. با این حال، اینکه پالجور و هم تیمی‌هایش واقعاً به قله رسیدند، بعداً زیر سؤال رفت. کراکائور و دیگران گمان می‌کنند که این افراد ناخواسته در فاصله ۱۵۰ متری (۵۰۰ فوت) جلوتر از قله توقف کردند و معتقد بودند – به دلیل هوای بد روزافزون و مه‌های روانی ارتفاعات – که به قله رسیده‌اند. با این حال و با وجود عدم قطعیت در صعود به قله، صعود آنها بعدا تایید شد و حتی مادر پالچور جایزه آنرا هم دریافت کرد. همانطور که سینگ می گوید: “آنها آن را صعود کردند، آنها پذیرفتند که کوه را صعود کرده اند و من هم پذیرفتم”

طوفان

با این حال این احساس شادی زودگذر بود. هوا به طور پیوسته رو به وخامت گذاشت و کوه را باد و طوفان فرا گرفت. شاید آنها می توانستند تا نیمه شب به کمپ آخر برسند اما این اتفاق نیافتاد.

سینگ، سرپرست اکسپدیشن هندی تصمیم گرفت که شرایط را با تیم ژاپنی حاضر در منطقه در میان بگذارد. دو نفر از کوهنوردان ژاپنی قصد داشتند آن شب از کمپ ۶ به سمت قله حرکت کنند. سرپرست تیم ژاپنی با تیم خود در آخر تماس گرفت و پس از آن اعلام کرد که نفراتش در مسیر قله و در صورت مواجه شدن با تیم هندی به کمک آنها خواهند شتافت.

تا صبح طوفان خاموش شد و ژاپنی ها توانستند به سمت قله حرکت کنند. در ساعت ۰۹:۰۰، رهبر تیم آنها به سینگ اطلاع داد که دو کوهنورد او با موروپ مواجه شده اند که یخ زده و در برف افتاده است. آنها به او کمک کرده بودند تا به خط ثابت بعدی برود، اما سپس به حرکت خود به سمت قله ادامه دادند. سینگ می نویسد: «ما ناامید شدیم. چای سیاهی که ژاپنی ها برای ما سرو کردند طعم سیاهی داشت.

دو ساعت بعد، در زیر «آسمان صاف و آرام»، دو کوهنورد ژاپنی و سه شرپاهایشان از «اسمانلا» و «پالجور» عبور کردند، اما باز هم متوقف نشدند یا کمکی نکردند. «چرا حتی یک قطره آب به مردان در حال مرگ ما ندادند؟ اخلاق کوهنوردی چطور؟» سینگ می نویسد. ژاپنی ها ما را با ناامیدی رها کرده بودند.

با این حال تیم ژاپنی بعدا این رویدادها را به چالش کشید و اینها را اتهامات بی اساس خواند. آنها در گزارش خود شرح دادند که هرگز مطلع نشده بودند که کوهنوردان هندی مشکلی داشته باشند. هانادا گفت: “ما کسی را ندیدیم که به نظر می رسید در مشکل یا در حال مرگ باشد.”

منشور اخلاقی کوهنورد که توسط فدراسیون بین‌المللی سنگنوردی و کوهنوردی صادر شده است، تصریح می‌کند: «کمک به کسی که مشکل دارد، اولویت مطلق نسبت به رسیدن به اهدافی است که برای خودمان در کوه تعیین کرده‌ایم».

البته لازم است یادآور شد که حرف زدن راجع به اخلاقیات در پشت کامپیوتر و در اتاق گرم بسیار راحتتر از عمل کردن به آن در بالای ۸۰۰۰ متر می باشد.

واقعیت در اینجا این است که هیچ کس نمی داند دقیقا در آن زمان چه اتفاقی برای کفش سبز اورست و همنوردانش در آن ارتفاع و آن شب ماه مه ۱۹۹۶ رخ داد.

اگرچه پالجور به‌عنوان یک قهرمان مرد، خانواده‌اش هزینه‌های ناچیزی دریافت کردند (۳۰۰۰ دلار در ابتدا و سپس ماهانه ۳۶ دلار!) در حالی که جسد او در کوه باقی ماند، و تبدیل به منظره‌ای تلخ می‌شد. وقتی اورست جانی را می گیرد، آن را نیز حفظ می کند. در نهایت، او به پوتین سبز تبدیل شد – کوهنوردی بدون نام که مردم هر سال در مسیر برای رسیدن به افتخار شخصی از کنارش می‌گذرند.

با توجه به اطلاعات موجود کفش سبزه در سال ۲۰۱۴ توسط شرپاها به مکانی خارج از دید منتقل شده است.

۴.۲/۵ - (۱۰ امتیاز)
پرورش اندام...
ما را در سایت پرورش اندام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : موزیک دان andam بازدید : 69 تاريخ : چهارشنبه 26 بهمن 1401 ساعت: 14:15

خبرنامه