مهم ترین قدم در اولویت بندی اهداف چیست؟

اگر تا به حال در یکی از سمینارهای تونی رابینز شرکت کرده باشید، احتمالاً شنیده اید که می گوید: «افراد موفق سؤالات بهتری می پرسند و در نتیجه، پاسخ های بهتری دریافت می کنند». من متوجه شدم که او کاملاً درست می گفت؛ سؤالات نشان می دهد که ما چگونه جهان را می بینیم. به عنوان یک مشاور بهره ‌وری، یکی از مهم ‌ترین سوالاتی که از مشتریانم می ‌پرسم این است که «مهم ‌ترین مرحله در اولویت‌ بندی اهداف چیست؟»

هر مدیر عامل، مدیر و کارآفرین به اهمیت تنظیم اهداف واقف است، اما همه نمی دانند چگونه آنها را به درستی تنظیم کنند. در واقع بسیاری از افراد اشتباه می کنند که اهداف را با رویاها اشتباه می گیرند.

رویا پردازی هیچ اشکالی ندارد. خوب است که گاهی رویا پردازی کنید. اما همانطور که ناپلئون هیل گفت، «هدف یک رویا با ضرب الاجل است.» البته که موضوع کمی پیچیده تر است.

هدف گذاری هنر است. نه یک ایده مبهم در سر شما یک هدف است، نه فهرستی از چیزهایی که می خواهید به آنها برسید. سیستمی برای تعیین اهداف وجود دارد که به افزایش چندین برابر شانس موفقیت شما کمک می کند. عدم استفاده از یک سیستم برای اهداف خود مرا به یاد چیزی می اندازد که برایان تریسی می گفت: «شکست در برنامه ریزی، برنامه ریزی برای شکست است.»

برای هر کسی که در مورد موفقیت جدی است، تسلط بر هنر تعیین اهداف نه تنها مهم است، بلکه ضروری است. خوشبختانه، پیچیده نیست. در واقع، درست برعکس است و کاملاً ساده است.

بنابراین، بیایید نگاهی به نحوه رویکرد برخی از افراد به هدف گذاری بیندازیم و سپس می توانیم به این سوال پاسخ دهیم: مهم ترین مرحله در اولویت بندی اهداف چیست؟

1. روش آیوی لی

آیوی لی نامی است که مدیران عامل، کارآفرینان و مدیران باید با آن آشنا باشند. در سال 1918، او به دفتر چارلز ام. شواب، رئیس شرکت فولاد Bethlehem رفت و تکنیکی را با او در میان گذاشت که شواب بعداً گفت سودمندترین توصیه ای است که تاکنون دریافت کرده است.

ذهن‌ های پرسشگر می ‌خواهند بدانند این توصیه چیست. از این گذشته، لی در نهایت برای این توصیه 25000 دلار (معادل 400000 دلار در دلار 2016) پرداخت کرد.

او از شواب خواست که 15 دقیقه با هر یک از مدیرانش به او فرصت دهد، این چیزی است که او به آنها یاد داد:

• در پایان هر روز کاری، شش مورد مهم را که باید در روز بعد انجام دهید، یادداشت کنید.
• آنها را به ترتیب اهمیت بازنویسی کنید.
• روز بعد، به محض رسیدن به محل کار، فقط روی اولین کار کار کنید. تا زمانی که کار را تمام نکرده اید، کار روی آن را متوقف نکنید.
• این روند را هر روز کاری تکرار کنید.

کلید ماجرا دو جانبه است. محدود کردن خود به تنها شش هدف تضمین می کند که همه اهداف غیر ضروری را نادیده می گیرید و کار کردن روی آنها یک به یک (به ترتیب اهمیت) به این معنی است که در ابتدا موفق خواهید شد مهم ترین اهداف خود را به پایان برسانید.

2. روش جیم ران

جیم ران استاد ساده کردن چیزها بود و تکنیک هدف گذاری او نمونه کاملی از آن است. این یک فرآیند چهار مرحله ای ساده است:

1. تصمیم بگیرید که چه می خواهید.
2. آنها را روی یک کاغذ بنویسید و فهرستی تهیه کنید.
3. زمانی که انتظار دارید بتوانید آن را به پایان برسانید، در کنار هر هدف، تاریخی اضافه کنید.
4. به سر کار بروید و موارد را از لیست خود بررسی کنید.

این نمونه بارز سادگی است. عنصر کلیدی در اینجا تعیین این است که دقیقاً چه چیزی را می خواهید.

3. تکنیک WOOP

WOOP مخفف Wish، Outcome، Obstacle، Plan  است.

• آرزو : اهداف هیجان انگیز، چالش برانگیز و واقع بینانه داشته باشید
• نتیجه : خود را در حال دستیابی به هدف و احساس آن تجسم کنید.
• مانع : هر گونه مانع بالقوه ای را که می تواند شما را از دستیابی به اهدافتان باز دارد، شناسایی کنید.
• برنامه : برای مقابله با هر مانع ، یک برنامه عمل دقیق ایجاد کنید.

هیچ چیز همیشه دقیقا طبق برنامه پیش نمی رود، اما اشتباهی که بسیاری از افراد مرتکب می شوند این است که فرض می کنند همه چیز بدون مشکل پیش می رود. همه چیز به ناچار اشتباه می شود و بی نظمی رخ می دهد. به همین دلیل است که مرحله چهارم این تکنیک بسیار حائز اهمیت است. داشتن برنامه ای برای مقابله با هر مانعی که ممکن است با آن روبرو شوید، از ساعت های بی شماری از استرس و سردرد شما جلوگیری خواهد کرد.

4. تکنیک SMART

این اولین تکنیک هدف گذاری بود که من به عنوان یک کارآفرین جوان با آن آشنا شدم. این تکنیک در واقع از یک مقاله مدیریتی توسط جورج دوران، مدیر سابق برنامه ریزی شرکتی برای شرکت آب واشنگتن، در سال 1981 نشات گرفته است.

این تکنیک برای افراد مبتدی عالی است زیرا به راحتی قابل یادآوری است. SMART مخفف خاص، قابل اندازه گیری، قابل دستیابی، مرتبط، محدود به زمان است.

• خاص : شما دقیقاً می دانید که هدفتان چیست.
• قابل اندازه گیری : می توانید هدف خود را اندازه گیری و پیگیری کنید.
• دست یافتنی : هدف شما واقع بینانه و دست یافتنی است.
• مرتبط : هدف شما به شما الهام می بخشد.
• محدود به زمان : شما یک مهلت دقیق برای هدف خود دارید.

کلید این تکنیک، تعیین اهدافی است که در دسترس، مشخص و قابل اندازه گیری هستند. به عنوان مثال، شما باید تراکت پخش کنید. هدف شما نباید «تقسیم 1000 آگهی در دو ساعت» باشد. دلیل آن این است که شما نمی توانید کنترل کنید که آیا مردم آگهی ها را می گیرند یا خیر. به این ترتیب، اگر نتوانید به هدف خود برسید، احساس ناامیدی خواهید کرد.

یک شرح هدف مناسب تر این است: « من به مدت دو ساعت بروشور پخش می کنم و با لبخند به مردم سلام می کنم.» این امر قابل دستیابی است زیرا نگرش شما و مقدار زمانی که برای کار صرف می کنید کاملاً تحت کنترل شما است.

5. تکنیک HARD

HARD  مخفف heartfelt, animated, required, difficult است. برخلاف اهداف SMART که بر اهداف واقع بینانه تمرکز می کنند، اهداف HARD  برای به چالش کشیدن شما هستند. آنها قصد دارند شما را از منطقه راحتی خود خارج کنند و شما را به محدودیت های خود سوق دهند.

به این ترتیب، اهدافHARD  ممکن است بهترین اهداف برای افراد تازه کار نباشند. اما هنگامی که با استفاده از روش ‌های دیگر به نتایجی دست یافته ‌اید و آماده هستید تا کارها را به سطح بعدی ببرید، اینها می ‌توانند فقط یک بلیط باشند.

• صمیمانه : هر هدف باید وابستگی عاطفی داشته باشد.
• مصور : خودتان را به عنوان موفقیتی ببینید و تصاویر واضحی از دستیابی به هر هدف را تصور کنید.
• مورد نیاز: احساس فوریت را در اهداف خود ایجاد کنید.
• مشکل : اهدافی داشته باشید که شما را دراز کند و از چالش استقبال کنید.

روش برایان تریسی

برايان تريسي هدف گذاری را به شش مرحله تقسیم می کند.

1. یک کاغذ سفید بردارید و کلمه «اهداف» را با تاریخ امروز در بالای صفحه بنویسید.
2. حداقل ده هدفی را که دوست دارید در سال پیش رو به دست آورید، بنویسید.
3. هر هدف باید با کلمه من شروع شود و به دنبال آن یک فعل عمل باشد.
4. تمام اهداف را در زمان حال طوری توصیف کنید که گویی قبلاً به آنها رسیده اند. به عنوان مثال: «من تا پایان امسال 100000 دلار درآمد دارم.»
5. آنها باید به شکل مثبت نوشته شوند. ننویسید: «من شکلات خوردن را ترک می کنم» در عوض، بنویسید: «من میان وعده های سالم می خورم.»
6. لیست اهداف شغلی، زندگی شخصی، امور مالی و سلامتی خود را بنویسید.

جواب

جای تعجب نیست که همپوشانی زیادی بین تکنیک ها وجود دارد. خب حالا بیایید به این سوال پاسخ دهیم که «مهم ترین مرحله در اولویت بندی اهداف چیست؟»

بهترین کسی که به این پاسخ می ‌دهد نویسنده و سخنران پرفروش Simon Sinek است که در سخنرانی معروف خود در TED  توضیح می ‌دهد که همه چیز با «چرا» شروع می‌ شود. همانطور که او توضیح داد، «مارتین لوتر کینگ، سخنرانی «من یک رویا دارم» را ایراد کرد، نه سخنرانی «من یک برنامه دارم.» مارتین لوتر کینگ چشم‌ اندازی برای آینده داشت و الهام بخش او برای انجام اقداماتی بود که یک ملت را تغییر داد. چرایی او نه تنها برای او، بلکه برای همه کاملاً واضح بود.

صرف نظر از اینکه کدام تکنیک را برای تعیین اهداف انتخاب می کنید، باید بدانید که چرا آن را انجام    می دهید. همانطور که فردریش نیچه می گوید: «کسی که چرایی به اندازه کافی قوی دارد، تقریباً هر چیزی را تحمل می کند.» دستیابی به اهداف بزرگ مستلزم تلاش بزرگ است، به همین دلیل است که تنها درصد کمی از مردم واقعاً به آنها دست می یابند. آنها به اندازه کافی «چرا» قوی ندارند که آنها را تشویق کند تا کارهای لازم را انجام دهند، تا برای آنچه می خواهند مبارزه کنند.

سخن نهایی

مدیران، کارآفرینان و مدیران عامل همگی اهمیت تعیین اهداف را درک می کنند، اما هر یک از آنها در واقع برای نوشتن آنها روی کاغذ وقت نمی گذارند.

ایده ها در ذهن ما باقی می مانند. آن ها تنها زمانی واقعی می شوند که درست در مقابل ما به صورت سیاه و سفید باشند. وقتی آن ها نوشته شوند، برای ما واقعی می شوند، و سپس ما می توانیم بفهمیم که کدام اهداف را اولویت بندی کنیم و از همه مهم تر، چرا.

منبع:

• https://www.lifehack.org/909515/what-is-the-most-important-step-in- prioritizing-goals

پرورش اندام...